در این نوشتار، به بررسی دو رویکرد در حکمت متعالیه در زمینه معلوم بودن مادیات و عالم بودن آنها پرداخته می شود. ملاصدرا در جاهایی ماده را مناط ظلمت می داند، که نه متعلق علم واقع می شود و نه خود عالم است و در مواضعی خلاف این را می گوید؛ یعنی ماده به خاطر موجود بودن، بهره ای از علم دارد و علم به آن تعلق می گیرد. در این مقاله، ابتدا این دو قول با براهین آن ها آورده می شود، سپس راه حل هایی که ملاصدرا و شارحانش برای رفع اختلاف یا اتخاذ یکی از دو رویکرد مطرح کرده اند مورد بررسی قرار می گیرد. هم چنین مبانی حکمت متعالیه مورد توجه قرار می گیرد. در آخر، نتیجه گرفته می شود که اگر اصول حکمت متعالیه مورد تدقیق قرار گیرد، هم خوانی اقوال ملاصدرا آشکار می شود.